ما پیاده‌ایم

ساخت وبلاگ
[تمام حرفهایی که میزنم بنا بر تجربه است؛ و هیچ ارزش استدلالی حتی برای خودم هم ندارد!] معصوم حدیثی دارد با این مضمون که اگر کسی را سرزنش کنی به خاطر چیزی، نمیمیری مگر به آن مبتلا شوی! کاری به اینکه چقدر این حدیث محکم است و یا چقدر این حرف درست است ندارم، اما من انگار این حال را چندین بار تجربه کرده‌ام. تجربیات پیش از امروز فراوانند و قصد بیانش را ندارم. اما آنچه امروز گذشت تا اندازه‌ای برایم عجیب ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnutopia4 بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 8:45

بعضی چیزهای پیش پا افتاده مثل چند سطر یا شاید یک لبخند و یک رضایت کوتاه یا دل آشوبی عمیق گاهی به خودت می‌آوردت که هی حواست کجاست؟ نکند احساسات و تعصباتت چشمت را ببندد بر روی حقایق! بگذار از ابتدا برای خودم شرح دهم؛ اینکه واقعیت آیا موجود است یا نه را بیخیال می‌شوم و طبق آنچه اکثر علما میگویند بنا را بر این می‌گذارم واقعیت در خارج از ما وجود دارد، اگر اینطور باشد بنا بر رویه جاری(استدلال نمی‌کنم) ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnutopia4 بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 8:45

وقتی خیلی از یادداشتهای قبلیم رو اینروزا میخونم یا حتی بعضی نوشته های اینروزام رو بعد از نوشتن یه بار دیگه از اول مرور می‌کنم تو بعضی از سطر ها(به قول بچه ها فرازها:)با خودم میگم؛ اینجا منظورم چی بوده باشه بهتره؟:) گاهی سه چهارتا برداشت می‌کنم، گاهی هم واقعا نمیتونم هیچ برداشتی کنمD: خدا به داد شماها برسه که اینارو میخونید:/ +یه نقل قولی هم ازعین القضات هست که می‌گه؛ ای عزیز! گوینده نداند که چه گ ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : منظورم,بهتره؟, نویسنده : dnutopia4 بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 8:45

فکر که می‌کنم؛ سرم پر می‌شود از سر و صداهای جیغ و مقطع و من هم هر چند لحظه یکبار مانند معلمی کلافه هوار می‌کشم که بس است و با لحنی مستاصل تهدیدشان می‌کنم که های با توام ای فکر بی‌شعور مطمئن باش دیگر به تو فکر نخواهم کرد! اما میدانم هیچ فایده ای ندارد. بهتر است به چیز دیگری خودم را مشغول کنم. جمجمه‌ام شبیه گلوله توپی سربی چنان در بالش فرو رفته که تکان دادنش با این گردن سست و کرخت کار راحتی نیست ام ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : مهدکودکی, نویسنده : dnutopia4 بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 8:45

تاب خورده است رو پیشانیش

چند تاری که که مانده از شب پیش

مثل بال کلاغها در برف

مثل صرف نگاه تو در حرف 

چشمهایش سیاه تر شده است

ماه رویش چه ماه تر شده است

غیر ممکن ترین ستاره شب

آخرین بیت این ترانه شب

+به جای تیتر بالای این بیتها تاریخ را نوشته بود؛ ۹۵/۱۱/۲۹؛ و هیچ چیزی یادم نمی‌آید جز انکه یقینا شب سردی بوده است.

++.....

+++ انا عصفور علی الاغصان یداک، ارجوک لاتتحرکی.../گنجشکی بر شاخه‌ی دستان توام، لطفا حرکت نکن...

ما پیاده‌ایم...
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : ۴بیت, نویسنده : dnutopia4 بازدید : 268 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 10:36

همیشه پی یک لذت آرام بودم که بشود گوشه‌ای با آن خلوت کرد. اینگونه لذت‌ها اغلب زیاد نیستند اما خب می‌شود چندتایی ازشان پیدا کرد. یکی از آنها هم لذت ترجمه کردن است. هیچ وقت البته قصد اینرا نداشته ام که مترجم باشم، نه! مترجم کسی است که برای دیگران ترجمه می‌کند اما من هیچ وقت اینکار را نمی‌کنم، شاید هم برای همین باشد که از آن لذت می‌برم. حالا چرا عربی و چرا شعر؟ کاملا به تصادفات و علاقه شخصی مربوط است. به هر حال بنا به ان قول معروف که شاید از معصوم هم باشد "وصف العیش نصف العیش" آدم دلش نمی‌آید لذتی را که میبرد از بقیه پنهان کند. پس یکهو دلم خواست چند بیتی از یک شعر کهن عربی را با هم ترجمه کنیم. ال ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : ترجمه, نویسنده : dnutopia4 بازدید : 1510 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 10:36

صبر کردن به معنای ماندن و انتظار کشیدن نیست، به معنای آینده نگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگرستین و گل را پیش چشم مجسم کردن است، به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقان صبر را همچون شهد شیرین به کام می‌کشند و هضم می‌کنند و می‌دانند زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل بدل شود. [ملت عشق-الیف شافاک] +به مادر گفتم؛ دلشوره‌ای عجیب به دلم افتاده عین شب‌های پیش از کنکور، دلم سنگین است. گفت یادت هست شب کنکور هم برایت سوپ شیر پختم مثل امشب؟ ++سوالهای فراوانی دارم، ترم جدید که شروع بشود پروژه شخصیم پی گرفتن این سوالات است، شاید کلاسهای فلسفه را اگر به کلاسهایم تداخل نکند شرکت کنم و شاید هم پ ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnutopia4 بازدید : 282 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 10:36

امیدوارم حال دلت بهتر شود!  دعا کردن را گاهی برای خودم هم فراموش می‌کنم اما برای تو نه، من با خدای خودم کلی خورده حساب دارم اما با خدای تو که نه! من از رنجی که می‌بری بی اطلاعم که کاش نبودم اما به تجربه و مشاهده اگر ناقص نباشند از این مطلعم که رنج جز لاینفک این دنیاست، اینکه هر که به قطع رنجی به تو میرساند، حرف ناامیدی کننده ای نیست هرچند شاید تلخ اما رنج است و جز رنج نیست مگر...اینجایش را نمیدانم، نه! نمیدانم راه رهایی دقیقا کجاست؟ اما یقینا راهی هست... +امشب آخرین شبی است که اینجایم، اخرین شبی که گرد برگ چنار ها نفسم را بند می‌آورد و چه شب درازی است.... ++مدت ها به ننوشتن فکر کرده ام.البته ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnutopia4 بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 10:36

ادراک چیست؟ و راه‌های حصول آن چیست که بخواهم بنگارمشان؟
حالا اگر احساسات را بگویی، حرفی است جدا.
اما آیا احساسات لزومی به نگاشته شدن دارند؟

ما پیاده‌ایم...
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : خودخواهی, نویسنده : dnutopia4 بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 10:36

هیچ وقت اهل قیاس کردن خود با دیگران نبودم، مادر و بابا هم کم پیش آمده بود با کسی قیاسم کنند. هر کداممان دلیل خودمان را داشتیم برای پرهیز از قیاس. مادر کسی را در حد من نمی‌دید(هنوز هم نمی‌بینید) که مرا با او قیاس کند، پدر هم که خاطره‌ای دور است و نمیتوانم حدس بزنم دلیلش چه بود. اما خودم دلایل متغیری داشتم، ابتدا مثل مادر بود دلایلم(بچه‌تر بودم آنوقت ها)، بزرگتر که شدم دلیلم کمی فرق کرد اما پایه اش همان بود که قبلا. تنها کمی شیک تر شده بود، یعنی فکر می‌کردم خب دیگری فلان چیز است و فلان چیز را  دارد من قرار است مثل او بشوم؟ و بعد از اینکه شبیه او بشوم دلم می‌لرزید و احساس حقارت می‌کردم. یعنی باز ما پیاده‌ایم...ادامه مطلب
ما را در سایت ما پیاده‌ایم دنبال می کنید

برچسب : قیاس, نویسنده : dnutopia4 بازدید : 40 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 16:39